در جهان امروز بیش از آنکه فلسفه بهصورت دانشی منسجم و یکپارچه مورد بررسی قرار گیرد، همانند دایرهالمعارفی بزرگ مینماید که در آن از هر چیزی سخن رفته است. اگر بخواهیم رشتهای واحد از میان حلقههای این مطالب مختلف عبور داده و آنها را کنار هم قرار دهیم، چیزی جز ویژگی عقلانی و مبنایی بودن برای آنها پیدا نخواهیم کرد. برخلاف دورههای گذشته که فیلسوفان دربارۀ هستی بهطورکلی موضع میگرفتند و آنگاه دیدگاه خود را بر اساس مبانی بهدستآمده در یک حوزۀ خاص بیان میکردند …
این مقاله را در صفحات ۲۰ تا ۴۱ نشریه بخوانید