در نگاه سنتی – دینی، انسان بهعنوان مرکز عالم و واسطه بین زمین و آسمان برداشت میشود که این برداشت درست در قطب مخالف نگاه طبیعتگرایانه به انسان واقع شده است. در این رویکرد، انسان بهمثابه وجودی خداگونه در روی زمین تصویر شده و دارای تفاوتی بنیادین با سایر موجودات زنده است و بر سایر موجودات برتری دارد. بعد از انقلاب علمی قرن هفدهم مفهوم انسان بهکلی دگرگون گشت. یافتههای زیستشناختی بیان داشتند که مرز قاطعی بین گونههای زیستی وجود ندارد و تغییرات بین گونهها بهصورت تدریجی انجام میگیرد. انسانی که در آموزههای سنتی غایت آفرینش شمرده میشد بر اساس نظریه داروین محصول تغییرات زیستی و قوانین طبیعی بهحساب میآمد.
این یادداشت را در صفحات ۱ تا ۱ نشریه بخوانید